هنگام دعا کردن برای مریم مقدس، من یک رؤیای از خدا پدر داشتم. او را بسیار غمگین و افسرده دیدم.
او گفت، «دخترم والنتینا، من پدر آسمانی تو هستم. به من نگاه کن و ببین چقدر غمگینم. من برای بشریت خیلی نگرانم. شخصاً به دنیا میآیم و از فرزندانم التماس میکنم که به سوی من بازگردند تا از رحمت من استمداد کنند. دخترم، من شخصاً میخواهم به تو بگویم که چگونه در سراسر جهان توسط فرزندانم بیاحترامی و کفرگویی شدهام. دنیا خیلی گناهکار شده است—دیگر عشقی بین ملتها، بین مردم وجود ندارد. نفرت، کشتن و شرارت همه جا پخش میشود، حتی در کلیساهای مقدس من، که باعث تفرقه و گناه بزرگ میشود.»
«چقدر غمگینم که دیگر نمیتوانم این دنیای گناهکار را تماشا کنم. دیگر نمیتوانم به بشریت ببخشم. من، خدای تو و آفریننده آسمان و زمین و همه شما، مجبور هستم خود را فروتنانه نزد شما بیاورم و از شما التماس کنم که به سوی من بازگردید. اما به مردم بگو چون تمام این شرارتها و گناه وجود دارد، کل دنیا باید رنج بکشد. من، خدای تو و آفریننده آسمان و زمین صحبت میکنم.»
سپس برای یک لحظه کوتاه، سرور ما عیسی ظاهر شد. او گفت، «برای ارواح مقدس در برزخ دعا کنید زیرا آنها خیلی درد میکشند. کسانی که از آب زنده من نمینوشند—هرگز زندگی نخواهند داشت.»
من گفتم، «متشکرم، سرور عیسی و خدا پدر، برای هشدار دادن و کمک به ما.»